نام: مرضيه
نام خانوادگي: شيرواني
نام پدر: فضل اله
تاريخ تولد:10/07/1335
محل تولد : آبادان
تاريخ شهادت: 26/2/1360
محل شهادت: دزفول
منبع : shohadayezan.ir
زندگی نامه شهیده :
اروند رود درکشاکش دشت شورسرودن داشت.مردم آبادان نهال سبز صفا را در دل ها می کاشتند تایکرنگی و یگانگی فراوان ترشودوگلدان ها را ازگل محبت می انباشتندتاهم دردی و همدلی رونق بیشتری گیرد.مرضیه نیزازبطن زمان می آمد تا درسال1335 ودرجنجال وغوغای کشتی وسرخی آفتاب ساحل متولدشود. کنون خانواده ی مذهبی و تلاش گرشیروانی مقدم دومین فرزندراگرامی می دارندوزمینه رابرای تعلیم و تربیت اوفراهم می کنند. مرضیه تحصیلات ابتدای خود رادرآبادان آغازمی کندوبا هوش خدادادی که دارد،جزودانش آموزان موفق به شمار می رود.و پشتکاروجدیت اوسبب می شودکه بارتبه ی بالادوره ی متوسطه رابه پایان رساند.
اوپس ازاخذمدرک متوسطه،به حرفه ی شریف پرستاری علاقه مند می شود،به توان واستعدادخود دراین رشته پی می بردووارد سازمان شیروخورشیدسرخ آن زمان می شودوپس از3سال آموزش مداوم وکسب مهارت های لازم،حرفه ی مقدس ودشوارپرستاری را آغاز می کند مرضیه که ازدوران کودکی،صبروصبوری ومهرورزیدن راآموخته بودوخلق وخویی پسندیده داشت،دردرمان دردمندان وبرای شفای بیماران با تعهدواخلاص،تلاش می کندوبامهر،مرهم جسم وروحشان می شود.
اوبارعایت نکته های مهم روحی وروانی دردرمان بیماران،به زودی نمونه والگو می شودوازدیگرهمکاران خودپیشی می گیرد.سپس مرضیه به بندردورافتاده ومحروم چابهارسفرمی کندودرآن جاباکمترین وسیله وامکانات زندگی به مدت یک سال،صادقانه به پرستاری ومداوای مردم بیمار آن منطقه می پردازدوهرگزشرایط سخت زندگی در چاه بهار،براصالت کاروحرفه اش اثرنمی گذارد.
درآستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی به شهرستان شوش منتقل می شودوباآغازجنگ تحمیلی،درآنجاودرشهرشهیدان گمنام،باردیگرخدمت خالصانه ی خودراباشوروشوق بیشترادامه می دهد.
مرضیه که کمتر به مرخصی می آمد،تصمیم می گیرد برای استفاده ازمرخصی استحقاقی خودبه مدت15روزدرکانون گرم خانواده زندگی کند،امادل بی تابش مانع ارآن می شودکه یادجبهه ومجروحان راحتی دراندک مدتی فراموش کند،اودراین مدت پیوسته تکرارمی کند:«من بایددر بین رزمندگان باشم وخدمت کنم...» وباهمین انگیزه ی مقدس است که پیش ازبه پایان رسیدن زمان مرخصی،به محل کارخود می شتابد.
مرضیّه روز26دی ماه 1360،داوطلب می شودتا تنی چندازمجروحان دفاع مقدّس راکه به مقصد دزفول اعزام می کنند،همراهی کند.
اوباوقوف وآگاهی ازاین که جاده زیرآتش مستقیم دشمن است وهرلحظه امکان دارد،حادثه ای به وقوع بپیوندد،قبل ازعزیمت،غسل شهادت رابه جامی آوردوآنگاه رهسپارسفرمی شود،تاوظیفه ی خطیرخودرابه انجام رساند.
باران گلوله وآتش هم چنان ادامه دارد؛مرضیّه چون پروانه برگردجمع مجروحان می گردد.اوآرام وقرارنداردوقامت سفیدپوش اودرآفتاب می درخشید.وناگهان خمپاره ای درکنار آمبولانس آنهامنفجرمی شود.خون گرم مرضیّه،برسپیدی جامه،جاری می شودو سپیده نداسر می دهد:
«اِرجعی الی ربک راضیةً مرضیّه»
یکی درد و یکی درمان پسندد / یکی وصل و یکی هجران پسندد
من ازدرمان و درد و وصل وهجران / پسندم آنچه را جانان پسندد